در همین حوالی

متن مرتبط با «در آستانه ي فصلي سرد» در سایت در همین حوالی نوشته شده است

خانه‌ای که در آن نیستیم

  • نرم‌افزار بانک دچار مشکل شده بود. بعد از ساعتها معطلی کارت بیمه‌ی جدید صادر کردند. آن حلقه‌ی گم‌شده‌ی زبان حتی اگر حل شود هنوز تو متعلق به جایی هستی که اینجا نیست. موعد رهن خانه‌ی تهران نزدیک است. یک جایی در خوش‌خیالانه‌ترین تصوراتم به معجزه‌ای شرایط سیاسی و اقتصادی پایدار شده. خودمان را تماشا می‌کنم که رفته‌ایم و ساکن شده‌ایم. در خانه‌ی خودمان، شهر خودمان، سرزمین خودمان، اگر بگذارند. در لحظه اما حتی تصویر سفر هم دور و سخت است. چه دنیای غریبی. نه برای من، برای همه‌. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • و همچنین در ادامه

  • من فکر می‌کنم که فلان.آیا شواهدی موجوده که فکر من رو نقض کنه یا نشون بده همیشه حق با من نبوده؟ آیا ممکنه این فقط یک فکر باشه که لزوماً معتبر نیست؟حتی اگر حق با من باشه آیا فاجعه‌ای پیش اومده؟بله، بله، خیر.از مجموعه تلاش‌ها برای خودم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باز آرائي

  • گاو كشيده ام روي تخم مرغ عيد. سبزه ي عدس سبز كرده ام، كوچك است، به اندازه ي يك ظرف با طول يك انگشت و عرض نصف آن. سنجد و سماق و سركه دارم، سكه و سيب و سير هم همه جا هست. شايد توي بازار گلفروش ها سنبل هم پيدا كنم. آينه ي كوچك چوبي خريده ام به يك جفت شمعدان شيشه اي كوتاه. ميهمان ايراني داريم براي سال تحويل كه مي شود پنج و نيم عصر اينجا. هرجور هست دارم رشته هاي اتصال به خاطراتم را وصله و پينه به هم ميدوزم شايد كم شود از دلتنگي.  , ...ادامه مطلب

  • چنان بي حواس

  • همانطور كه روي پنجه ي پا بلند شده بودم كه دستم به ته كمد برسد، صندلي زير پايم سر خورد و كوبيده شده به زمين. جاييم نشكست، خوش شانس بودم. كمر و مچ پاي چپم هنوز بعد از يك شب درد ميكند. كبودي روي كشاله ي ران و پهلويم هست و كوفتگي در تنم. اميدوارم ماجراي بعدتري نداشته باشد و همينجا تمام شود. , ...ادامه مطلب

  • بي سرانجام

  • خانه را عوض كرده ايم. تمام كارهاي اسباب كشي از جمع كردن وسايل تا تميز كردن خانه ي جديد و چيدن دوباره بعهده ي خودم بوده. سرم گرم است. وسيله ميخريم، ذوق چيزهاي تازه داريم، براي مصالح بي كيفيت خانه ي جديد غُر ميزنيم و خبر نداريم چقدر در اين خانه، اين شهر، اين سرزمين ماندگاريم. كارهاي زيادي مانده. گاهي ميان شلوغي دلم براي عمو تنگ ميشود. روز تولدش اسباب كشي مي كرديم، يادم رفت تولدش بوده، خجالت ميكشم. دلم برايش تنگ شده. مرگ آدمهاي عزيز عجيب ترين شكل از درد است، بي درمان. چطور شد به اينجا رسيدم؟ خوب شر, ...ادامه مطلب

  • سيب سرخ روي درخت

  • امروز درحاليكه به پهناي صورت اشك ميريختم بهش گفتم احساس ميكنم دور از عزيزانم حريم امن روانيم رو از دست دادم، دوستانم رو از دست دادم، اعتماد به نفسم رو از دست دادم. دلتنگي اين روزها منو بلعيده. هر از گاهي خاله اي، خاله زاده اي، رفيقي، آشنايي پيام ميده و از دلتنگي ميگه، تا اينهمه دور نباشي اما نميفهمي. , ...ادامه مطلب

  • آن گلدان کوچک پشت در مانده

  • دیروز روی پله برقی فروشگاه، عنق و کم حوصله درحالیکه ور اهمال گر مغزم بهانه میتراشید غر زده بودم که نمی توانم. دلخور جواب داده بود آدم اگر بخواهد از پس همه چیز بر می آید. درستش این بود که خیلی وقت بود که نمی خواستم. خسته ام؟ افسرده ام؟ مضطربم؟ کمالگرای درون یکجا نشینم کرده؟ هر چه هست حتی از آن مرحله ای که شب به خودت قول فردا صبح و تغییر می دهی هم عبور کرده ام. حالا زمان است که از من عبور می کند. من هستم که در فصل ها اتفاق می افتم. آن شاخه ی نیمه خشک درختم که نه می شود دور انداخت، نه سبز شدنش رمق , ...ادامه مطلب

  • در سرزمین آنها

  • خب ماجرای ویروس اول شبیه یک شوخی بنظر میرسید که کم کم خیلی بزرگ شد. یادمه روز اول بی خیال رفتیم شهرو گشتیم و من یه عروسک برای خودم خریدم. بعد اعلام کردن باید توی خونه بمونید و بعد همینطور تعداد مبتلاه, ...ادامه مطلب

  • همچنان در چین

  • سرما خوردگی یا آنفولانزا یا هرچی گرفته بودم برطرف شده. اینجا قضیه ی توی خونه موندن جدی شده. ورودی های محوطه رو کنترل میکنن و اعلام کردن مگر در موارد ضروری بیرون نیاین. هر دو روز یکی از هر خونه میتونه , ...ادامه مطلب

  • در ادامه ی همه چیز

  • همانطور که گلامپ درونم پیش بینی میکرد نمایشگاه آلمان کنسل شد. در واقع برگزاری سه ماه به تعویق افتاده. به احتمال قوی بلیط ایران من هم که برای اواخر فروردین بوده  از طرف چین کنسل خواهد شد. با این شرایط به هم ریخته سفر منطقی هم نیست چون بعد از اینکه به ایران برسم احتمالا در بازگشت به چین مشکل خواهم داشت و قرنطینه ی دو هفته ای. دلم برای همه کس و همه چیز تنگ شده. فسقل ویروس چه بلوایی به پا کرده., ...ادامه مطلب

  • یک دریای کم عمق

  • ده سال وبلاگ نویس بودم، از سال 88 تا امروز. نه از آن بلاگرهای معروف، چه وبلاگ قبلی و چه اینجا سرم به کار خودم بود. فرقی نمی کرد چند نفر مرا بخوانند یا نخوانند، برای مخاطب نمی نوشتم، برای آرام گرفتن می, ...ادامه مطلب

  • درونیات

  • یکی ار این بلوزهای تو کرکی پوشیده ام که رنگ قرمز روشن دارد و طرح یک گوزن کارتونی. آسمان بیرون از پنجره ابری است و کم و بیش بارانی. هوا خنکی خوشایندی دارد اما بنظر میرسد لباس من کافی نیست. دست ها و نوک, ...ادامه مطلب

  • در باب ما و اونا

  • چه چیزهای کوچکی برای لذت بردن که اینجا هست و آنجا از ما دریغ میشد. اینکه بتوانی با بودجه ی محدودت کلی انتخاب برای خرید ماشین داشته باشی. اینکه مجبور نباشی برای یک ماشین خارجی چند برابر قیمت واقعیش پرد, ...ادامه مطلب

  • در ادامه ی زیست تازه ام

  • درد گردنم اینجا تشدید شده. جفت شصت های دستم هم به سختی تا میشن و مفصل خشک و صدا داره. حالا عوارض رطوبت و کولر گازیه یا گوشی و کامپیوتر یا عصبیه نمیدونم. نکته جالب اینه که تعداد فرصت شغلی از متقاضی بیش, ...ادامه مطلب

  • در باره ی کار

  • روز اولی که بم گفتن بیا یه ایزو9001 اینجا پیاده کن یه " شوخی میکنید دیگه ؟" ی خاصی تو چشام بود. واقعیت اینه اگه بعنوان ممیز میومدم اینجا همون دم در برمیگشتم. قضیه خیلی کار داره و اینام شرایط تغییرشو ن, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها