آن گلدان کوچک پشت در مانده

ساخت وبلاگ

دیروز روی پله برقی فروشگاه، عنق و کم حوصله درحالیکه ور اهمال گر مغزم بهانه میتراشید غر زده بودم که نمی توانم. دلخور جواب داده بود آدم اگر بخواهد از پس همه چیز بر می آید. درستش این بود که خیلی وقت بود که نمی خواستم. خسته ام؟ افسرده ام؟ مضطربم؟ کمالگرای درون یکجا نشینم کرده؟ هر چه هست حتی از آن مرحله ای که شب به خودت قول فردا صبح و تغییر می دهی هم عبور کرده ام. حالا زمان است که از من عبور می کند. من هستم که در فصل ها اتفاق می افتم. آن شاخه ی نیمه خشک درختم که نه می شود دور انداخت، نه سبز شدنش رمق و ثمر دارد. بی فایده ام، بسیار بی فایده و بیش از آن بی اعتماد به خودم.

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 21 اسفند 1399 ساعت: 0:12