بي سرانجام

ساخت وبلاگ

خانه را عوض كرده ايم. تمام كارهاي اسباب كشي از جمع كردن وسايل تا تميز كردن خانه ي جديد و چيدن دوباره بعهده ي خودم بوده. سرم گرم است. وسيله ميخريم، ذوق چيزهاي تازه داريم، براي مصالح بي كيفيت خانه ي جديد غُر ميزنيم و خبر نداريم چقدر در اين خانه، اين شهر، اين سرزمين ماندگاريم. كارهاي زيادي مانده. گاهي ميان شلوغي دلم براي عمو تنگ ميشود. روز تولدش اسباب كشي مي كرديم، يادم رفت تولدش بوده، خجالت ميكشم. دلم برايش تنگ شده. مرگ آدمهاي عزيز عجيب ترين شكل از درد است، بي درمان. چطور شد به اينجا رسيدم؟ خوب شروع كردم كه.

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 21 اسفند 1399 ساعت: 0:12