اگر او پشتوانه و نيروي محركم نبود، اگر او جرات و جسارت من براي برگشتن به دانشگاه نبود، اگر نداشتمش كه بگويد هرچه بشود من هستم، دكتراي لعنتي رها شده را از نو شروع نمي كردم، دو ترمم به چشم بر هم زدني تمام نمي شد و اين روزها را حتماً جاي تلاش براي آينده و اميد داشتن و سرشلوغي نشسته بودم و غصه مي خوردم. اين ها را نوشتم شايد درك كني حضور او در زندگي من چيزي فرا تر از يك رابطه ي خوني است، او پناهِ من است، او قشنگ ترين نعمتي است كه خدا به من داده حتي اگر تمام مدت ايراد بگيرد، حاي اگر كتاب هايي كه مي خوانم دوست نداشته باشد، حتي اگر هميشه نقدم كند. هربار كلافه و خسته ام مي نشينم و به چيزهايي فكر مي كنم كه دارم و او هميشه يكي از آنهاست با همه ي معجون هاي افلاطون و آب زرشك آلبالو و شكلات ها و لبخندها...
برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 155