بايد بغلت مي كردم و مي گفتم خداحافظ، آدمِ بدون خداحافظي يك عمر بي تكليف مي ماند. امروز كه داشتم حساب مي كردم چقدر وقت لازم است تا وضعيتم را از شش و نيم برسانم به ايلتس هفت يا بيشتر استاد پرسيده بود همه ي اين كتابها را از كجا آورده ام؟ دلم برايت تنگ شده و بدجوري از اين بابت شرمنده ام. براي اينكه تو گند زده، خيلي! من تلفيقي از عصبانيت و آزردگي و بعد فراموشي شدم و رفتم پي درس و كار و زبان خواندم، پي گير و مستمر. گمانم ناخوشيم بابت همين است، دلم ميخواهد ببينمت، دلم تنگ شده و اين اذيتم مي كند، فكر مي كنم احمقانه است بعد اينهمه زمان. حتي گاهي فكر مي كنم اين يك توهم، يك توجيه سازي براي نزديك نشدنم به ديگران يا يك...نمي دانم يك چه، حس بد و ناجوري است اما كاش مي ديدمش
برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 167