چیزهایی هست که بلد نیستند

ساخت وبلاگ

هفت صبح دوشنبه با خبر شدم که مدیر گروه را عوض کرده اند. واکنش اولیه ام انکار بود، به خودم گفتم کدام خراب شده ای ظرف دو سال سه تا مدیر گروه عوض می کند و با هر بار تغییر هم لیست گروه و اساتیدش زیر و رو می شود؟ خب جوابش این بود که همین خراب شده ای خودمان. تماس گرفتم و مدیر آموزش خبر را تایید کرد، ضمن اینکه اضافه کرد استاد راهنمای قبلیم هم به گروه برگشته و مدیر جدید با مدیر گروه قبلی رابطه خوبی ندارد. تمام اینها کی اتفاق افتاد؟ یک هفته بعد از اینکه پس از کلی کانجار رفتن از خیر عنوان قبلی و پروپوزال آماده ام گذشتم و یک عنوان جدید انتخاب کردم و راهنمای قبلی را هم کنار گذاشتم، راهنمای جدیدم کی بود؟ همین مدیر گروه مخلوع! چرا انتخابش کردم؟ استادی که میخواستم ظرفیت نداشت و مشاورم شد، بعد سه تا حق انتخاب برایم گذاشت که یکی را گروه قبول نکرد و دومی استاد سابق دوره کارشناسی و ارشدم بود، یکی از آن آدم های منفعت طلب و خودشیفته و بی سواد که هرز هم می پرند! ناچار به مدیر گروه راضی شدم با این شرط که کاری به کارم نداشته باشد و حضورش هم صوری باشد. حالا من استادی دارم که تخصصش به  شیلات است و نه صنایع غذایی، با مدیر جدید دشمنی دارد و ممکن است قادر به ادامه همکاری نباشد، دشمن خونی راهنمای قبلی است و حتی اگر راهنمای من بماند راهنمای قبلی به تلافی در دفاع پروپوزال و دفاع تز دردسر ساز خواهد بود. چرا مدیر گروه سابق دشمن راهنمای قبلی است؟ چون این راهنما همان است که بر علیه اش نامه زده بود به اسم و امضای ما را هم جعل کرده بود! چرا من عوضش کردم؟ چون آدم زیرآب زن و بدجنسی بود، پروپوزالم را هم جای دیگری ارایه کرده بود، حوصله ی منفعت طلبیش را نداشتم و همچنین درست شدن کارش آنقدر طول کشید و آنقدر در باره حکمش دروغ گفت که نتوانستم مواد اولیه سفارش بدهم و حالا در بهترین حالت آزمون ها آخر زمستان ممکن هستند پس کل ماجرا را رها کردم و از صفر شروع کردم. خب حالا معلوم نیست وضعیتم چه سر و شکلی دارد و معلوم نیست وضعیتم با راهنمای قبلی چه شکلی است و در کل یک مشت معلوم نیست هستم.عصر دیروز ناگهان وسط خیابان اشک هایم جاری شد. از کلافگی و خستگی این دور باطل. امروز صبح فکر می کردم بالاخره یک چیزی می شود. بعد یادم افتاد تمام چیزی که دیشب  از مخاطب کنار دستیم می خواستم گوش کردن بود و کمی دلداری اما بیشتر آدم ها گوش نمی کنند، نصیحت می کنند. غمگین تر، دلگیر تر و تنها ترت می کنند.

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 21:22