در همین حوالی

متن مرتبط با «شهريور مرد» در سایت در همین حوالی نوشته شده است

آن مرد

  • ویدویی دیدم از یک آقای لرستانی در حال ضد عفونی کردن خودپردازهای شهر و زیبا شدم. آدمهای مهربان، آدمهای همدل، همین هایی هستند که در بحران دنیا را به مرکزیت خودشان نمیبینند و همه مسولیت را هم به عهده دیگران. اینهایی که همان که از دستشان بر می آید را انجام میدهند و دنیا را روشن. خدا حافظ خودشان و عزیزانشان باشد., ...ادامه مطلب

  • در آستانه ي شهريور

  • يازده صبح كه ميشد آخر شبش درحاليكه به هق هق افتادن بودم زنگ زدم كه بگويم بيا و مرا ببر. حال به غايت ناخوشي داشتم، گلوله گلوله اشك مي ريختم. ميخواستم بگويمش بيا و مرا ببر، زودتر بيا و مرا از اينجا ببر، از اين فشار رواني، خشم، اجبار بيرونم بكش. از آنچه به اجبار به من تحميل مي كنند، از اين ظلمي كه در ح,آستانه,شهريور ...ادامه مطلب

  • شهريور

  • ديروز، سه وعده اشك ريخته ام. صبح را براي خبر بيماري مادر قديمي ترين رفيقم و بغض و ترسش آن سوي خط.ظهر را براي خاطر مامان كه دست بر نمي دارد از زير و رو كردن قصه هاي جديد و قديمي و اصرار بر اينكه فلاني چه ايرادي داشت و بهماني چرا نه و حكايتمان كم مانده تبديل شود به يك جدال كهنه و شب را...شب را از درماندگي و نداشتنت...,شهريور,شهريور به ميلادي,شهريوري,شهريوري ها,شهريور ماهي ها,شهريور متولدين,شهريور مرد,شهريور ماه,شهريور باراني من,شهريور ١٣٢٠ ...ادامه مطلب

  • در آستانه ي سيزدهم شهريور

  • هميشه مي گفت آدمها مي ميرند، همه ي آدمها مي ميرند، براي مردن عجله نكن. براي تمام شدن، كنار كشيدن، ته كشيدن، تسليم شدن، براي توي خودت مردن عجله نكن. شتابت را بگذار براي زندگي، عجله كن كه فرصت زندگي كردنت از دست نرود. يادش افتادم چون تا مي آيم خودم را جمع و جور كنم و برگردم سر دندگيم درد مي آيد مي نشيند به جانم و مي رسد به مغز استخوانم و فكر مي كنم نفسي براي كشيدن ندارم. بهد مي نشينم براي خودم مرور مي كنم مگر نه اين كه مي ميري، يك روز، در نهايت و تمام مي شود...تمام مي شود.,در آستانه ي فصلي سرد,ايران در آستانه يورش تازيان,يمن در آستانه ظهور ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها